خدای تبارک و تعالی می‌فرماید:


سوگند به عزتم و جلالم و بزرگی‌ام و مرتبه بلندم بر عرشم که آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد با ناامیدی قطع می‌کنم و نزد مردم جامه خواری بر او می‌پوشانم و او را از قرب خویش می‌رانم و از فضلم دورش می‌سازم. آیا در دشواری‌ها به غیر من امید می‌بندد در حالی که سر رشته دشواری‌ها در دست من است؟

...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:چرا عاشقان حقیقی هیچ گاه به مقصد نمی رسند؟, | 19:1 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

1.انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است، اما این که ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی سخت تر است.

2.هیچ وقت برای نگه داشتن کسی که تفاوتت رو با بقیه نمی فهمه تلاش نکن...

3.زندگی به من آموخت هر چیزی قیمتی دارد، پنیر مجانی فقط در تله موش یافت میشود

4.کسی که تو حرفاش زیاد میگه بیخیال، بیشتر از همه فکر و خیال داره، فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره

 

 

 



تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:هیچ وقت برای نگه داشتن کسی که تفاوتت رو با بقیه نم, | 19:41 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

1.اگر کسی یک بار به تو خیانت کرد. این اشتباه از اوست، اگر کسی دو بار به تو خیانت کرد، این اشتباه از تو است.

2.خداوند هر گاه بخواهد انسانی را فاسد کند او را به تمام آرزوهایش میرساند.

3.همه دوست دارند که به بهشت بروند ولی کسی دوست ندارد که بمیرد.

4.دنیا هم به آدم های خوشبین نیاز دارد. هم به ادم های بدبین چون ادم خوشبین هواپیما میسازند، افراد بد بین چتر نجات...

5.بعضی از دل ها از جنس تفلون هستند. چیزی به خود نمی گیرند اگر هم گرفتند به راحتی می شود پاکشان کرد.

6.بزرگ ترین افسوس آدمی آن است که حس میکند میخواهد اما نمی تواند.....و به یاد می آورد زمانی را که میتوانست....... اما نخواست

7.یک مرد احمق به زنش میگه ساکت باش!

اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمیدونی اگه لبهات بسته است چقدر خوشگل میشی!

8.مردم این زمانه به جای آنکه به دنبال خواب راحت باشند به دنبال تخت و خواب راحت هستند.

9.از کودکی فال فروش پرسیدم چه میکنی؟

گفت:به آنان که در امروز خود مانده اند فردا را میفروشم

 

 



تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:بعضی از دل ها از جنس تفلون هستند!!! , | 19:33 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
شعر نیمایی سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است. تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت. «باتوجه به مقدمه ی کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ( رک : شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیلی شعر نو ، 1/100) ویژگی های « افسانه » را به شرح زیر می توانیم برشمریم : 1- نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ 2- منظومه ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:شعر نیمایی و نیما یوشیج, | 17:12 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
صادق هدايت صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد. در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد. ...

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:صادق هدايت, | 17:6 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

وقتی چیزی نزد کسی ارزشمند باشد.

از دست دادن آن بسیار دل آزار است.

لازمه پند و اندرز نیک دادن است.

که پند دهنده درست و روشن بداند درباره چه صحبت میکند.

...................................................................................................

کسی که نوشتن به درستی نمیداند آنچه به غلط می نویسد برای خودش درست است.

از عاشقی که عشق او خدایی است به معشوق جز نیکی نمیرسد.

...................................................................................................

پیری گفت: اگر می خواهی جوان بمانی دردل های دلت را فقط به کسی بگو که دوستش داری و دوستت دارد.

پس گفتند: پس چرا تو جوان نمانده ایی؟

خندید و گفت: دوستش داشتم ، دوستم نداشت.

...................................:::::::::::::::::::::::::::::::::::....................................

 



تاريخ : یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:عشق در پس پرده, | 12:38 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

...:::کردی:::...

زور شت هه ن ،ژنگ هه لدینن و بیرده چنه وه. 

دواییش ئه مرن وه کو تاج و سه وله جان ته ختی ژیر پیی پادشاکان

زور شتی تری دنیاش هه ن نارزین و بیر ناچنه وه و هه ر گیز نامرن.

وه کوو شه پکه و گوچانه که و پیلاوه که ی چارلی چاپلین 

...:::ترجمه فارسی:::...

چه بسیار چیز ها که زنگار می گیرند و فراموش می شوند

و سپس آنگاه می میرند.

همچون تاج وتخت و شکوه اریکه پادشاهان

و چه بسیارند در این دنیا ، چیزی هایی که نمی پوسند و از خاطره ها نمی روند

و هرگز نمی میرند.

همچون کلاه ، عصا و کفش های چارلی چاپلین.

.............................................................................................................

(شب پنج شنبه بهمن ماه سال 1391/11/19)

هرگز نمی میرند و ماند گار اند کسانی که خیانت نمی کنند.

دارایی هر کسی به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

درود بر کسی که نخواست هرگز شناخنه شود تا کابوسی باشد در این دایره مینا

...



تاريخ : جمعه 20 بهمن 1391برچسب:بدون شرح, | 11:6 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

ده‌سته‌كانت خۆشبیت سه‌ركه‌وتووبی


 



ئه‌گه‌ربمرم تو تاوانباری به‌كووشتنم
چونكه‌
ته‌نها ناوی تۆئه‌دۆزنه‌وه‌ له‌سه‌ردل
م

...



تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:بدون شرح(با زبان کردی), | 20:33 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

مناجات


الهی تو خواستی نه من خواستم دوست بر بالین دیدم چو از خواب بر خواستم ـ

الهی دانی بچه شادم ؟ به آنکه نه بخویشتن بتو افتادم ـ

الهی هر چند که ما گنهکاریم تو غفاری هر چند که ما زشتکاریم تو ستاری ـ

ملکا گنج فضل تو داری بی نظیر و بی یاری سزد که جفا های ما درگذاری ـ

الهی این تیغ است که چنین تیز است ـ نه جای آرام و نه روی پرهیز است ـ

الهی یافت جستن زندگانیست و جوینده نا یافتن زندانیست و چندان که میان آن و این معانیست یگانگی ترا نشانیست و هر چه نه بتو باقیست فانیست.



تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:مناجات, | 18:9 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

در صبحی روشن ترا تصویر میکنم

به خیالم رویای نیمه شب را تعبیر میکنم

در رقص گیسوان خورشید، دل را با تو تقدیس میکنم

دل بیرنگ و رویم را با زلال نگاهت تسلیس میکنم

با لبخند خورشید میخندم و در دیدن لبخندت تعجیل میکنم

گاه میگریم و غم نبودنت را با اشک تسهیل میکنم

در نیم روز سایه ات را در کنار سایه ام ترسیم میکنم

سایه شکسته ام را در آغوش سایه ات ترمیم میکنم

در وقت عصر با تو خورشید را به ماندن ترغیب میکنم

سایه به سایه رد نگاهت را تعقیب میکنم

به وقت شب نفسهای سنگین را به دلم تحمیل میکنم

به کورسوی دیدار دوباره ات بذر امید را در دلم تلقیح میکنم

در خواب عشقت را به خواب تمثیل میکنم

سقوط از بهشت بودنت را با این حس تعدیل میکنم

*****



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:در صبحی روشن ترا تصویر میکنم ,,,, | 18:2 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |



تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:بدون شرح خيانت ممنوع, | 18:40 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

 

فصل

خود را به خود بودن دیگرست و خود به معشوق خود بودن دیگر.

خود را به خود بودن خامی بدایت عشق است .

چون در راه پختگی خود را نبود و از خود برسد آنگاه او را فرا رسد.

اینجا بود که فنا قبله ی بقا آید و مردم محرم پروانه وار از حد فنا به بقا پیوندد و این در علم نگنجد ، الاّ از راه مثالی ، و این بیت مگر بدین معنی دلالت کند که من گفته ام :

بیت

...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:عرفانی در عشق , | 18:30 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |


دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و ناله خود در فغونم
شبان تار از درد جدایی
کره فریاد، مغز استخونم

عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمونده روشنایی

گرفتارم به دام غربت و درد

نه یار و همدمی، نه آشنایی

غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای بخت، بی بال و پرم کرد
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد

...

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 دی 1391برچسب:دو بیتی های باباطاهر, | 19:22 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : شنبه 30 دی 1391برچسب:تفاوت های قمار عاشقانه, | 18:13 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

شعري از امام خميني

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

...

مقام معظم رهبری:  

تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی

تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

...

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 12 دی 1391برچسب:شعري از امام خميني و جواب آن شعر توسط رهبر معظم انقلاب, | 19:36 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوش‌تر     یادگاری که در این گنبدِ دوّاربماند (حافظ)

امروزه بسیاری از افراد وجودِ عشق را شرطی لازم برای ازدواج به شمار می‌آورند و معمولاً تصوری که از عشق دارند یک عشق رمانتیک است که  این همه در باره آن فیلم، داستان و آهنگ و ترانه ساخته شده و می‌شود.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 12 دی 1391برچسب:تكوين عشق, | 19:12 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
 
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند
دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند 
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند
مهرداد اوستا ماه ها افسرده شده و تبدیل به انسانی  کم حرف می شود
سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود
و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد
اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 12 دی 1391برچسب:عشق و خيانت مهرداد اوستا, | 18:49 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

دستانم دگر گرمای عشق را باور ندارد سرد است این سرمای حقیقی به عشقهای دروغین شرف دارد . بودن در کنار معشوقی که لحظه لحظه وجودت را نثارش کنی به بی مهریهایش نمیارزد دنیا بی عشق هم آفتابی است گرچه دل من بارانی است ولی پذیرفتن بی کسی بهتر از بودن با کسی است که سهم تو نیست من دگر خواهان بودن با هیچ موجود دنیوی نیستم ...



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:مرگ احساس من, | 18:29 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

اعتراف

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم



تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:اعتراف براي هميشه, | 18:27 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

 به ياد تو...

(اي كاش كه جاي آرميدن بودي يا اين ره دور را رسيدن بودي)

 چقدر صاف و ساده عاشقت شدم به زلالی رازی که در چشمانم به هنگام دیدارت آشکار شد و به ساده گی دلی که شیفته وجودت شد برای بودنت این تمنای دلم بود که بر لبانم نقش میبست تبدیل به نجوای دوستت دارم در گوشت میشد ، گرچه راهمان از هم جدا شد ولی بر سر همان جاده ای که به دوراهی بین ما ختم شد

...



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:به ياد تو,,,, | 20:18 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

قیمت عشق چقدر ارزان ! در دایره مینا

 

گفتگوهای تنهایی محض !

چه کسی میگوید که گرانی شده است ؟

دوره ی ارزانی است !

دل ربودن ارزان،

دل شکستن ارزان ،

دوستی ارزان است،

دشمنی ها ارزان،

آبرو قیمت یک تکه نان ،

و دروغ از همه چیز ارزانتر،

و خیانت چه آسان!!!

 

قیمت عشق چقدر کم شده است!

کمتر از آب روان ،

 

و چه تخیف بزرگی خورده ،

قیمت هر انسان ...

یکشنبه شب 26/9/1391 گفتگوهای تنهایی از نقیبی 



تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:قیمت عشق چقدر ارزان ! در دایره مینا (وخیانت چه آسان), | 16:47 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:فیلم رسوایی به روایت تصویر(از مسعود ده نمکی), | 14:48 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

سعود ده‌نمكي يك پديده است. چه با او موافق باشيم چه مخالف، سينماي ده‌نمكي با همان مولفه‌هاي آشنا، بخشي از گذار تاريخي سينماي ايران است كه نمي‌توان و نبايد ناديده‌اش گرفت. مسعود ده‌نمكي در نگاه اول كمي خجالتي به نظر مي‌رسد، اما اگر ذهن و چانه‌اش گرم شود، كم‌كم از لاك خجالت بيرون مي‌آيد و حرف‌هاي صريح و داغ مي‌زند و البته مصاحبه بدون حرف صريح، بيشتر شبيه يك انشاي دو نفره كسالت‌آور است. ده‌نمكي بوضوح درباره «اخراجي‌ها» تعصب دارد و در ناخودآگاه خود هميشه آماده دفاع از سه‌گانه ماندگارش است. او حالا با ايده‌هاي جديدي به آينده‌اش در سينماي ايراني مي‌انديشد. گفت‌وگوي «جام‌جم» با مسعود ده‌نمكي را از نظر مي‌گذرانيد.

...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:حرفهايي براي نگفتن-مسعود ده نمکی, | 14:43 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

در کوی نیک نامان ما را گذر نباشد
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:مسعود ده نمکی و فیلم رسوایی, | 14:32 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

جلال‌الدین محمد درششم ربیع‌الاول سال۶۰۴ هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت می‌کرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ در سال ۶۱۷ هجری بدانیم، سن جلال‌الدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلال‌الدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.

...



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:زندگینامه مولانا, | 15:10 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

 

زمانی مردی در حال پولیش كردن اتوموبیل جدیدش بود كودك 4 ساله اش  تكه سنگی را برداشت و  بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت 
While a man was polishing his new car, his 4 yr old son picked up a stone and scratched lines on the side of the car.  
  
مرد آنچنان عصبانی شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دلیل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبیه نموده

In anger, the man took the child's hand and hit it many times not realizing he was using a wrench.

 

در بیمارستان به سبب شكستگی های فراوان  انگشت های دست پسر قطع شد

 

At the hospital, the child lost all his fingers due to multiple fractures.

 

وقتی كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را دید از او پرسید "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد

 

When the child saw his father with painful eyes he asked, 'Dad when will my fingers grow back?'

 

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هیچ نتوانست بگوید به سمت اتوموبیل برگشت وچندین بار با لگد به آن زد

The man was so hurt and speechless; he went back to his car and kicked it a lot of times.

 

 

حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بود  نگاه می كرد. او نوشته بود

"دوستت دارم پدر"

Devastated by his own actions, sitting in front of that car he looked at the scratches; the child had written 'LOVE YOU DAD'.

 

روز بعد آن مرد خودكشی كرد

 

The next day that man committed suicide. . .

 

خشم و عشق حد و مرزی ندارند دومی ( عشق) را انتخاب كنید تا زندكی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشید كه

 

Anger and Love have no limits; choose the latter to have a beautiful, lovely life & remember this:

 

اشیاء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند

 

Things are to be used and people are to be loved.

 

در حالیكه امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیاء دوست داشته می شوند.

 

The problem in today's world is that people are used while things are loved.

 

همواره د ر ذهن داشته باشید كه:

 

Let's try always to keep this thought in mind:

 

 

اشیاء برای استفاد شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند

 

Things are to be used, People are to be loved.

 

مراقب افكارتان باشید كه تبدیل به گفتارتان میشوند

 

Watch your thoughts; they become words.

 

 

مراقب گفتارتان باشید كه تبدیل به رفتار تان می شود

Watch your words; they become actions.

 

مراقب رفتار تان باشید كه تبدیل به عادت می شود

Watch your actions; they become habits.

 

مراقب عادات خود باشید که شخصیت شما می شود

Watch your habits; they become character;

 

مراقب شخصیت خود باشید كه سرنوشت شما می شود

Watch your character; it becomes your destiny.

 

خوشحالم كه دوستی این پیام را برای یاد آوری به من فرستاد

I'm glad a friend forwarded this to me as a reminder...

 


 

 



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:داستان غم انگیز,,,, | 17:11 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

عشق و ازدواج

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا كردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم .
استاد گفت: عشق یعنی همین
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد كه:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش كه باز هم نمی توانی به عقب برگردی شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین

واما زیباترین قلب

...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:عشق چیست؟, | 14:16 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

کلی چرا برای آدم های متفکر!!!

1.       چرا توی خونه 40 متری ، ال سی دی 52 اینچی میذارن؟

2.       چرا از در که می خوان رد بشند تعارف می کنند اما سر تقاطع ها به هم رحم نمی کنند؟

3.       چرا شهروندها چشم می دوزن به سبد همدیگه؟

4.       چرا از توی ماشین پوست پرتقال می ریزن بیرون؟

5.       چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند،چراغ میدن؟

6.       چرا وقتی میرن شلوار بخرن،مغازه های کفش فروشی رو هم نگاه می کنند؟

7.       چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلند نه اخلاقش؟

8.       چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟

9.       چرا باجناق ها هیچ وقت از هم خوششون نمی آد؟

10.   چرا زن ها نمی تونن ماشین پارک کنن؟

11.   چرا تو مهمونی اگه موز بخوری بی کلاسیه اما سیب و پرتقال نه؟

12.   چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشامون در می آد؟

13.   چرا سه تار ف سه تا تار نداره؟

14.   چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟

15.   چرا مردم توی تاکسی راجع به سیاست صحبت می کنن؟

16.   چرا وقتی یه چیزی خوبه، می خواهیم صاحبش باشیم؟

17.   چرا وقتی خانم ها به تقاطع می رسن به جای ترمز روی گاز فشار می آرن؟

18.   چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟

19.   چرا توی اتوبان دست انداز می ذارن؟

20.   چرا پشت کامیون ها شعر می نویسن؟

21.   چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟

22.   چرا با اینکه همه فضولن اما از فضولی بدشون می آد؟

23.   چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟

24.   چرا با پیتزا دوغ نمی خورن؟

25.   چرا انقدر حواست پرت شده که نفهمیدی از شماره 22 پریدم شماره 28؟

26.   چرا اینقدر ساده ای که الان دوباره رفتی بالا و شماره 22 تا 28 رو دیدی؟ چرا به چشماتم شک داری؟! چرا؟!

27.   چرا آخه؟!!


تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:آخه چرا؟, | 14:13 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |


- متولدین فروردین=برلیان (الماس)، مشخصه=پاکی

- متولدین اردیبهشت=زمرد، مشخصه=عشق

- متولدین خرداد=مروارید، مشخصه=ثروت

...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:آیا میدانستید؟, | 14:7 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است……

 

شاگرد گفت که سالهای متمادی  عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.
شیوانا با تبسم گفت:” اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟”
شاگرد با حیرت گفت:” ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟”
شیوانا با لبخند گفت:” چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود!
این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی . معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگر رفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!”



تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:عشق و معرفت, | 13:50 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:پس از جدایی,,,نامه ها, | 13:26 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:عشق به امام حسين (ع) در اشعار شعرای كرد اهل سنت, | 21:41 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:اهل بیت در شعر شاعران اهل تسنن, | 21:37 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:ما را سریست با تو که گر خلق روزگار,,,, | 20:14 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

دست نوشته های ...

من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم.

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است

و تو هم به یاد داشته باش:

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست.

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند.

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند.

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم.

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.

من قابل ستایشم، و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

به خاطر بیاورى که آن‌هایى را که هر روز می‌بینى و با آنها مراوده می‌کنى

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت

اما همگى جایزالخطا

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند ...



تاريخ : چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:دست نوشته های ,,,, | 16:11 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

 

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد   بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب   بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد
چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود   ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم   کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد
چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق   به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد
بیفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل دل بشنو   که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل   که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس   که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گران دارد
به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن   که آفت‌هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را   بدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری   که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب   به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد


تاريخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:غریب آشنا,,,, | 1:20 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

رهی معیری

 

 

 

تولد وکودکی رهی:

رهی معیری متولد 10اردیبهشت 1288 هجری شمسی در تهران پا به عرصه ی وجود نهاد.پدرش، مرحوم محمدحسن خان مؤید فرزند معیرالممالک نظام الدوله، وزیر خزانه داری ناصرالدین شاه قاجار بود، که درست شش ماه قبل از تولد رهی، دار فانی را وداع گفت، و مادر او به دلیل ارج نهادن به پدر، نامش را محمدحسن گذاشت و به خاطر رعایت احترام به آن مرحوم قرار شد تا زمان بلوغ  "بیوک" صدایش کنند و این اسم تا آخرین روزهای عمر رهی روی او باقی ماند.

مادرش ، فخری عالم حجازی معیری فرزند میرزا ابوالقاسم خان بدیع الدوله بود.

رهی از نوادگان "بایزید بسطامی" بود و از خانواده ای بود که شاعر خوش گفتار "فروغی بسطامی را به جهان ادب ارمغان داشت.

رهی از همان اوان دوره ی کودکی دارای استعدادها ی فراوانی در زمینه ی هنر، منجمله موسیقی و نقاشی و بالاخص شعر بود.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:رهی معیری, | 17:0 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:زن از دیدگاه رهی معیر, | 16:55 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی......



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:پرسیدم,,,,, , چطور , بهتر زندگی کنم ؟, | 13:19 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |

 

عشق در نگاه صادق هدایت بی فرجام است ، در بوف کور که به نوعی مانیفست (1) او محسوب میشود معشوق راوی یک فاحشه است که با هرکسی بجز خودش میخوابد و یا در بخش دیگری از همین داستان راوی فقط به جسم در حال زوال معشوق میرسد .

...



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:دیشب که نمی دانستم , | 23:36 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
value=